هرگاه كالايي در بازار از فروش و موقعيت خوب و از خوش نامي برخوردار ميشود بفاصله
اندكي، كالاهاي مشابه آن و با قيمتي پائين تر نيز در ديگر مغازه ها سرازير ميشود كه
بدليل قيمت كمتري كه دارند، اين شبهه را ايجاد ميكند كه مبادا فروشنده آن منصف بوده
و با سود كم قانع است، در حاليكه برعكس، فروش اينگونه كالاها، سود بيشتري را براي
فروشنده دارد چراكه قيمت اصلي آن بسيار پايين تر ميباشد!
و اين بدان علت است كه كالاي مزبور در عين مشابهت با نوع اصلي آن، يك كالاي تقلبي
بوده و با قطعات غير اصلي توليد شده و فاقد استاندارد هاي لازم ميباشد |
چرا
ارزان بودن قيمت يك كالا مهم است؟
مردم براي پولي كه بدست مياورند زحمت ميكشند و عمر و جان و امكانات خود را مصروف
تهيه آن ميكنند و همين باعث ميشود كه براي خرج كردن آن نيز حساس بوده و تلاش كنند
تا بيهوده پول خود را از دست ندهند و به همان اندازه كه سعي ميكنند در جائي مشغول
بكار شوند تا بيشترين درامد را داشته باشند همانقدر هم تلاش ميكنند تا اگر كالائي
را كه نيازمند آن هستند با پائين ترين قيمت تهيه كنند.
بنابراين فروشندگان كالا نيز تلاش ميكنند تا كالائي را بمعرض بفروش بگذارند كه از
ديد مشتري داراي قيمت مناسب و كمتري باشد تا بجاي اينكه از ديگري خريد كنند مشتري
او باشند.
چگونه يك كالا ميتواند ارزان تر
از مشابه خود باشد؟
اما
كالاي توليد شده داراي ارزشي ميباشد كه با قيمت تمام شده (كه نماد و حاصل آن كيفيت ميباشد)
باضافه سودي متعارف، تعريف ميشود و همه توليدكنندگان عملا درگير آن هستند تا با حفظ
نوعي تعادل در مرز كيفيت و سود مورد نظرشان، بتوانند با كمترين قيمت، بازار فروش
آنرا بخود اختصاص داده و يا بيشترين سهم از بازار را از آن خود كنند.
بي ترديد نزديك ترين و ساده ترين راه براي رسيدن به اين مقصود براي توليد كننده
جهت كاهش قيمت، كم كردن كيفيت كالا ميباشد چراكه حداقل سود، سقفي مشخص دارد كه با
كمتر از آن امكان ادامه كار وجود ندارد. در حاليكه كاهش كيفيت كالا امري است كه
اثبات آن در پشت ويترين مغازه و توسط مشتري در هنگام خريد، قابل تجربه نخواهد بود.
در نتيجه تنها ويژگي كه مشتري را متقاعد خواهد كرد كه بدون تست كالا و نگراني از
كيفيت آزمايش نشده اش آنرا خريداري
كند و حتي تا مدتها پس از خريد و استفاده كردن، از سلامت و كيفيت آن محصول رضايت
داشته باشد چيزي جز ضمانت نامه (گارانتي) يا در اصل همان "خدمات پس از فروش" آن
كالا نخواهد بود.
و
اين همان ويژگي مهمي است كه به كالا ارزشي بيش از قيمت درج شده بر آن ميافزايد!
چراكه شما كالايي خريداري كرده ايد كه سلامت و كيفيت آن تضمين شده است و نگران از
دست رفتن مبلغي كه پرداخته ايد نخواهيد شد.
با توجه به نكته ذكر شده پاسخ سوال فوق نيز همين است:
كالائي ميتواند ارزانتر از مشابه خود باشد كه عليرغم برچسب قيمت تقريبا همسنگ،
داراي خدمات پس از فروش هم بوده تا مشتري نگران آنچه را كه نميتواند در مغازه
فروشنده تجربه كند نباشد، با اطمينان بمنزل برده و از آن استفاده نمايد.
كالاي تقلبي چه نوع كالائي
ميباشد؟
جهت شناخت بهتر كالاي تقلبي بد نيست در ارتباط با روند ساخت و توليد يك كالاي
استاندار توضيح دهيم.
براي توليد هر كالا و ارائه آن ببازار مراحلي وجود دارد كه بترتيب شامل موارد ذيل
ميباشد:
ابتدا نياز سنجي بازار مصرف، طراحي و آزمايشات اوليه و سپس گرفتن تائيده از مراجع
قانوني جهت گرفتن حق انحصار توليد آن كالا، گرفتن استاندارد هاي مختلف داخلي و
جهاني جهت نمونه توليد شده و بعد از آن مهمترين بخش يعني سرمايه گذاري و در نهايت تهيه قطعات و تجهيزات و
پرسنل كارامد و متخصص و در آخرالامر، توليد انبوه آن كالا و ارائه ببازار داخلي و
جهاني.
وقتي كالائي توسط شركت طراح و مبتكر آن توليد ميشود اين محصول داراي چند
ويژگي خاص است از آن جمله گران تمام شدن در سري اول توليد، همچنين احتمال وجود
اشكالات فني يا طراحي يا كاربردي در همان سري اول.
دليل گران تمام شدن سري اول محصول
توليد شده چه ميباشد؟
چندين دليل منطقي براي گران بودن سري اول توليد هركالا وجود دارد.
مهمترين آن هزينه هاي اوليه از جمله عمليات پژوهشي و نمونه سازي هاي متعدد از همه
مهمتر طراحي هاي مختلف، ساخت قالب ها و آزمايشات قبل توليد و... است كه باعث ميشود
تا توليد گننده ناچار شود درصد بالايي از اين هزينه ها را در همان سري اول توليد
سرشكن كرده تا متحمل زيان نشود و براي سرشكن كردن ميبايست توليد سري اول آنچنان
انبوه باشد كه قيمت تمام شده معقول و خريد آن توسط مشتري امكان پذير باشد. اگرچه در
برخي موارد مثل توليد يك داروي جديد سرشكن كردن آن تا چندين بار (و حتي سال) توليد،
هزينه اوليه آن، چنانكه بايد سرشكن نخواهد شد.(ذيلا دليل آنرا متوجه خواهيد شد)
و
اين مهم داراي حد و مرزي دقيق ميباشد كه اگر رعايت نشود ميتواند منجر به ورشكستگي
توليد كننده شود.
مثلا اگر كالاي توليد شده امكان بازاريابي مناسبي نداشته باشد، توليد انبوه آن با
تاخير و يا عدم برگشت سرمايه اوليه مواجه شده و بسرعت باعث نابودي توليد كننده
خواهد شد. بنابراين تعيين ميزان حداكثر تيراژ اوليه بسيار مهم ميباشد.
اما از طرفي چنانكه توليد اين كالا يك نوآوري بوده باشد باعث شده تا گروه هاي
توليدكننده رقيب در صورت استقبال بازار از آن، سريعا مشابهش را توليد كرده و بازار
آنرا اشباع كنند بنابراين اگر توليد كننده اوليه، بتواند بازار را براي مدتي معين
در دست داشته و جوابگوي نياز آن باشد كمتر رقيبي جرات ورود به آنرا خواهد داشت چراكه آنها
نيز با مسئله سرشكن كردن هزينه اوليه براي قيمت گذاري سري اول مواجهند (البته
مواردي مثل دارو و مواد شيميايي كتاب پوشاك... اينطور نيست) و نيازمند
توليد انبوه و بعلت اينكه بازار فروش دست نفر اول بوده و نميتوانند قيمتي بالاتر
براي آن در نظر بگيرند و بالطبع نخواهنذ توانست هزينه اوليه را با توليد انبوه خود
بسادگي
جبران كنند...
همانطور كه ميبينيد اولين توليدكننده نميتواند با بالا بردن قيمت، هزينه هاي
اوليه را تامين كند مگر در سر شكن كردن آن (و در حد كمتر از پنج درصد كل قيمت كالا)
توسط توليد
انبوه، تا رقبا طي اتمام موجودي انبار او قادر بورود ببازار نباشند.
آيا توليد انبوه براي همه
توليدكنندگان امكان پذير است؟
در بعضي كالاها مثل گوشي هاي همراه تبلت و اين قبيل كه دايما در حال ارتقاع
هستند بخصوص شركتهايي كه خوشنام و معتبر هستند ممكن است براي توليد انبوه از اولين
سري هر مدل، چندان
دچار مشكل نباشند چراكه آنها داراي يك بازار تضمين شده هستند بطوريكه ميتوانند
تشخيص دهند كه ظرف كمتر از يك ماه چه تعداد از كالايشان در سراسر جهان بفروش ميرسد
از طرفي مشتريانشان چنان طالب و وفادار هستند كه ممكن است تا چندين روز قبل از
ارائه محصول معرفي شده شان ببازار، مقابل فروشگاه هاي پخش كننده خيمه بزنند تا جزو
اولين هائي باشند كه آن دستگاه را خريداري كرده اند!
اما در موارد ديگري كه بازار، آن كالا را تجربه نكرده مثلا تي وي اندرويد (تبلت
اندويدي كه صفحه نمايش ندارد و توسط نمايشگري مثل تلويزيون ميبايست استفاده شود) يا
مثل تي وي واي فاي (تيونر واي فاي تلويزيون). اينها ناچارند معادله حل سرشكن كردن
هزينه اوليه را در تيراژ اوليه بدرستي حل كنند تا دچار مشكل عدم برگشت بموقع سرمايه
گذاري كه ميتواند منجر به ورشكستگي يا زيان دهي شود نشده و ضمن اينكه بازار كالا را
نيز تا مدتها در انحصار خودشان داشته باشند.در نتيجه توليد انبوده براي گروه دوم
بسيار خطر آفرين بوده و اي بسا بسياري از طرح هاي ابتكاري بصرف عدم تامين هزينه هاي
اوليه و عدم توانايي توليد انبوه و هراس طراح از اينكه طرح او از دستش ربوده و
ديگران بجاي او منتفع شوند، بمرحله توليد نميرسد.
مشكل رقابت چگونه توسط اولين توليد كننده ميتواند بخوبي و
صلح و صفا حل شود؟!
در نگاه اول رقيب بدترين نوع از مخلوقات عالم بنظر ميايند كه هيچ توليد كننده اي
آرزوي داشتن او را حتي در جهنم ندارد! اما همه ميبايست جهت امرار معاش و حيات، حداكثر
تلاش خود را بكنند و چه راهي نزديك تر از مسيرهاي شناخته شده و موفق؟! و بدين جهت
وجود رقيب در زمينه توليد و تجارت اجتناب ناپذير است. از طرفي نظام سرمايه داراي جز
در سايه رقابت آزاد به شكوفائي و تحرك و پيشرفت نميرسد و بر خلاف نظام انحصاري
(امپرياليستي) يك توليد كننده موفق و قدرتمند ميبايست اجازه آنرا بدهد كه ديگران
نيز كالاي او را توليد كرده و توسط آن امرار معاش كنند!
از طرفي شرايطي پيش ميايد كه يك شركت توليد كننده مواجه با
اقبال جهاني ميشود و اما قادر به تامين درخواست مشتريان حتي داخلي
نميباشد و اين درست است كه داراي حق انحصار توليد آن كالا ميباشند
اما بشرطي كه بتواند نياز مشتريانشان را جوابگو باشند وگرنه ديگران
ميبايست حق ورود بحريم آنها را داشته باشند. و به اين دليل است كه
واگذاري توليد در لواي حق ليسانس شكلي قانوني بخود گرفت تا هر دو
طرف منافعشان تامين شود.
شايد اولين حق لبسانس در ارتباط با توليد نوشابه هاي غير الكلي بود
و از آنجا كه آن زمان نوشابه در ظرف شيبشه اي بسيار سنگين وزن و
محكم توليد ميشد طبيعتا شركت هايي مثل كوكا و غيره نميتوانستند
آنرا بديگر كشورها صادر
كنند
اما با روش حق ليسانس آنها فقط آسانس آنرا بتوليد كنندگان فروخته و
سود اصلي شان از همين طريق تامين ميشد.
اعطاي حق ليسانس در ضمن تجربه خوبي بود كه اينتل به توليدكنندگان صنايع آي تي اهدا كرد. چراكه بعد از
عبور از مرز
حتمي ورشكستگي (توسط ايده يك كارمند جزء) و موفق شدن در ارائه پردازنده
8086 و توسعه و تكميل آن و گسترش توليد رايانه اداري به خانگي با چنان استقبالي
روبرو شد كه دريافت به تنهايي قادر به تامين اين محصول براي متقاضيان آن در سراسر جهان
نميباشد بنابراين اجازه داد تا ديگران نيز آنرا تحت ليسانس او توليد كنند و با اين
روش بار سنگيني از دوش خود برداشته شود...
اجازه توليد تحت ليسانس، اقدام متهوارنه و شكل قانوني توليد از روي نمونه
اصلي ميباشد كه باعث هرچه ارزانتر شدن كالاي توليد شده و حتي بهينه شدن آنرا ميدهد. و از مهمترين امكاني كه براي طراح اوليه ايجاد ميكند فراهم كردن فرصت كافي
براي پژوهش وتوسعه و طراحي هاي بعدي و ارتقاء دادن محصولات ميباشد بدون اينكه از
سودش كم شود.
ولي شركت هائي مثل اپل كه از ابتدا با اين ايده سر ناسازگاري داشته و تا همين
اواخر اصرار در بسته بودن اطلاعات محصولاتشان داشته و دارند بالاخره متوجه شدند كه نهايتا
در مسير بيهوده گام برميدارند. شايد افت فروش و كم شدن محبوبيت آنها بيش از آنكه به
بركناري ناعادلانه استيوجاوز مرتبط باشد به همين انحصارگرا بودن اين شركت برميگردد.
اما وقتي يكي از آخرين محصولاتشان كه توسط همه كارشناسان شركت بگونه اي قفل گذاري
شده بود كه سر آن، رگ گردن خود را گرو گذاشته بودند، فقط در عرض كمتر از يك ماه پس
از ارائه ببازار توسط يك نوجوان 15 ساله اين قفل شكسته شد، و به اين ترتيب پوچي ايده انحصاري كردن
توليد كالا براي هميشه برملا گرديد.
توليد كالا تحت ليسانس چه مزايا و معايبي دارد؟
شركتي كه ميخواهد كالاي تحت ليسانس توليد كند از چندين مشكل آزاد است مشكلاتي
مثل طراحي، بازاريابي و خطرات گارانتي و نيز سرمايه گذاري هاي مرتبط با آن.
اگر چه اين مشكلات مهم با اين سادگي حل ميشوند اما توليد كننده ملزم ميشود كه به
قواعدي كه شركت اصلي به او تحميل ميكند تن دهد. اين قواعد قطعا از روي تجارب شركت
اصلي ايجاد شده اند اما اغلب براي توليد كننده تحت ليسانس ناخوشايند ميباشد. من باب
مثال وقتي پژو به ايران خودرو تحميل ميكند كه حق بازاريابي محصولش را در ديگر
كشورها نداشته باشد قطعا براي او نوعي احساس حقارت ايجاد ميشود درحاليكه ما بخوبي
ميدانيم هيچگاه ايران خودرو نتوانسته امتيازات منفي خود در امر توليد خودرو را به
صفر برساند بنابراين فروش آن در ديگر كشورها غير اصولي ميباشد چراكه اين مهم در توان
پژو هست كه اگر خودرويش داراي نقص فني باشد به خريداران غرامت بپردازد يا همه را از
سراسر دنيا جمع كرده و رفع ايراد كند. اما آيا ايران خودرو حتي براي ايرانيان
ميتواند چنين كند؟!!
از مزاياي اين شكل از توليد اينست كه باعث ميشود كه نه تنها براي سازنده تحت ليسانس
و در سرزمين او ايجاد شغل و رونق اقتصادي شود بلكه بهرصورت باعث ميشود تا بتدريج
مهارت فني در سطوح مختلف بالا رفته و بتدريج به امر خودكفائي نسبي بيانجامد.
اعطاء ليسانس براي شركت اصلي ضامن
چه منافعي است؟
در نگاه اول بنظر ميرسد كه اينگونه شركتها از سود سرشاري كه ميتوانستند بتنهايي در كشور تابعه
نصيبشان شود محروم ميشوند اما در واقع اينطور نيست چراكه معمولا توليد كنندگان تابعه،
قطعات اصلي و مهم (كه بالاترين سود در آنها نهفته) را از شركت اصلي گرفته اما قطعات ساده و بدنه و حاشيه اي را از
منابع ازران قيمت سرزمين خود تهيه ميكند و بخصوص با كارگر ارزان قيمت و محلي، كه باعث
ميشود تا قيمت تمام شده در آن كشور پايين آمده و محصولي نسبتا بومي شده توليد و
نهايتا در
ميان مردم آن كشور از محبوبيت برخوردار شود و همين بمعناي فروشي هرچه بيشتر براي
شركت اصلي در آن كشور و جهاني شدن هرچه بيشتر ديگر محصولات او.
در ضمن يكي از موارد مهم در قرارداد ليسانس، قيمت گذاري است كه دقيقا ميبايست بشكلي
كارشناسي انجام گرفته و شركت تابعه نميتواند آنرا كمتر يا بالاتر از قيمت توافق شده
بفروش برساند.
در اين ميان
تجربه پيكان نمونه خوبي بود براي اينكه ببينيم چطور اين رويه ميتواند براي شركت
اصلي سود دهي داشته باشد، چراكه شركت اصلي آن (تالبوت) در انگليس در مرحله
ورشكستگي قرار داشت اما با اين روش توانست تا سال ها به بقاء خود ادامه دهد.
چرا توليد كالاي بدون ليسانس، يك
كالاي تقلبي محسوب ميشود؟
با توضيحات فوق بسادگي ميتوانيم درك كنيبم كه يك كالاي مشابه اما بدون ليسانس چه
مفهوم و چه كيفيتي ميتواند داشته باشد.
از آنجا كه توليد كننده اصلي اعتبار خود را
در گرو كيفيت محصولاتش ميبيند و آنرا ضامن بقاء خود در بازار رقابت تشخيص ميدهد
بنابراين هيچگاه و تحت هيچ شرايط حاضر بتوليد محصولاتي با استفاده از قطعات و مواد
اوليه نامرغوب ارزان قيمت و غير استاندارد و مجهول الهويه نميباشد و هميشه از
بهترين مواد اوليه و با بالانرين كنترل كيفيت هاي مهندسي و با نظارت دايمي شركت هاي
استاندارد، آنها را روانه بازار ميكند و چه در تمامي مراحل توليد در كارخانه خود و
چه در كارخانجات تابعه مورد بمورد كنترل كيفيت سختگيرانه بعمل مياورد و توليدكنندگان تابعه خود را نيز ملزم برعايت
همه اين موارد ميكند.
اما توليد كننده اي كه تحت ليسانس، كالاي اصلي را توليد نميكند
در واقع هيچگونه تعهدي بجايي نداشته و بسادگي ميتواند از قطعات ارزان قيمت، كارگران
غير متخصص و شيوه توليد غير استاندارد و حتي در زير زمين و بدون پرداخت ماليات و
عوارض آنرا توليد كند و با پائين ترين قيمت، آن محصول را ببازار ارائه دهد و براي اينكه تحت تعقيب قانوني قرار نگيرد
هيچگاه حاضر به معرفي خود و نصب برچسب هاي مربوطه جهت اهراز هويتش نميشود. جعبه
و
دفترچه راهنماي و علايم تجاري و غيره تماما شبيه سازي شده و كاملا بدون هرگونه رد و نشانه اي
ميباشد. اگرچه ممكن است تحت شرايط مختلف و يا براي پرهيز از مجازات قانوني كه ممكن
است بالاخره گريبانگير او شود حتي از درج علايم تجاري شركت اصلي نيز صرفنظر كرده
آنرا با عنواني خودساخته و معمولا بسيارشبيه به نام اصلي ببازار ارائه دهد.
ممكن است شما نيز تجربه آنرا داشته ايد كه كالايي كه ظاهرا متعلق بشركتي معتبر بوده
و در ضمن با وجود اصطلاح آكبند بودنش وقتي در
منزل كارتن آنرا باز كرده ايد عملا حتي روشن نشده! چه رسد به اينكه دچار نارسايي در
عملكردش باشد. و اين نشاندهنده آنست كه آن كالا حتي براي يك بار هم در انتهاي
فرايند توليد روشن و آزمايش نشده است.
بنابر توضيحات فوق بسادگي ميتوان دريافت كه هركالايي
كه فاقد نام و نشان تجاري و رد و نشانه حقيقي (شماره تلفن و...) باشد
قطعا با هدف كلاهبرداري توليد شده و آن كالا تقلبي و غير قابل اعتماد
ميباشد.
و نيز آن گروه از كالاهاي داراي نشان تجاري، چنانكه بسيار زير قيمت
متداول جهاني خود باشند ميتوانند مشابه سازي شده و بدل باشند.چراكه
كالاهاي توليد شده تحت ليسانس از قيمت تعريف شده اي تبعيت ميكنند. |
در بند دوم مطلب فوق موضوع حساسي مطرح شد و آن دو قيمتي بودن يك كالاي ساخت يك
نشان تجاري بود كه معرف غير اصل بودن آن ميباشد. ولي آيا هميشه اينطور است؟...
|